ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد

ساخت وبلاگ
ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻣﻦ ﺁﻣﺪﯼﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﺪﺍﺩ ﺑﯿﺎﻭﺭ، ﻣﺪﺍﺩ ﺳﯿﺎﻩﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻭﯼ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﻡ ﺧﻂ ﺑﮑﺸﻢﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﻧﯿﻔﺘﻢﯾﮏ ﺿﺮﺑﺪﺭ ﻫﻢ ﺭﻭﯼ ﻗﻠﺒﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﻮﺱ ﻫﻢ ﻧﯿﻔﺘﻢ !ﯾﮏ ﻣﺪﺍﺩ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﺑﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺤﻮ ﻟﺐ ﻫﺎﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺳﺮﺧﯿﺸﺎﻥ،ﺳﯿﺎﻫﻢ ﮐﻨﺪ !ﯾﮏ ﺑﯿﻠﭽﻪ، ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻏﺮﺍﯾﺰ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﺭﺍﺍﺯ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﻡﺷﺨﻢ ﺑﺰﻧﻢ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺭﺍ ...ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﮔﻮﯾﺎ !ﯾﮏ ﺗﯿﻎ ﺑﺪﻩ، ﻣﻮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺑﺘﺮﺍﺷﻢ،ﺳﺮﻡ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺑﺨﻮﺭﺩﻭ ﺑﯽ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﮐﻤﯽ ﺑﯿﺎﻧﺪﯾﺸﻢ !ﻧﺦ ﻭ ﺳﻮﺯﻥ ﻫﻢ ﺑﺪﻩ، ﺑﺮﺍﯼ ﺯﺑﺎﻧﻢﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ... ﺑﺪﻭﺯﻣﺶ ﺑﻪ ﺳﻖ... ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩﻡ ﺑﯽ ﺻﺪﺍﺗﺮ ﺍﺳﺖ !ﻗﯿﭽﯽ ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺮﻭﺩ،ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﻨﻢﭘﻮﺩﺭ ﺭﺧﺘﺸﻮﯾﯽ ﻫﻢ ﻻﺯﻡ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺴﺘﺸﻮﯼ ﻣﻐﺰﯼ !ﻣﻐﺰﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﺴﺘﻢ، ﭘﻬﻦ ﮐﻨﻢ ﺭﻭﯼ ﺑﻨﺪ ﺗﺎ ﺁﺭﻣﺎﻥ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍﺑﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺒﺮﺩﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﯽ ﻧﯿﻨﺪﺍﺧﺖ .ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ؟ ﺑﺎﯾﺪ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﯿﻦ ﺑﻮﺩ !ﺻﺪﺍﺧﻔﻪ ﮐﻦ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﮔﯿﺮ ﺁﻭﺭﺩﯼ ﺑﮕﯿﺮ !ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ،ﺑﺮﭼﺴﺐﻓﺎﺣﺸﻪ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪﻡﺑﻐﻀﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﻠﻮ ﺧﻔﻪ ﮐﻨﻢ !ﯾﮏ ﮐﭙﯽ ﺍﺯ ﻫﻮﯾﺘﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢﺑﺮﺍﯼ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺩﯾﻨﯽﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺭﺷﺎﺩ،ﻓﺤﺶ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﺗﻘﺪﯾﻤﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ،ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ ﮐﻪ ﮐﯿﺴﺘﻢ !ﺗﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ...ﺍﮔﺮ ﺟﺎﯾﯽ ﺩﯾﺪﯼ ﺣﻘﯽ ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺧﺘﻨﺪﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﺨﺮ ...ﺗﺎ ﺩﺭ ﻏﺬﺍ ﺑﺮﯾﺰﻡﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻧﺤﻘﻢ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﻡ !ﺳﺮ ﺁﺧﺮ ﺍﮔﺮ ﭘﻮﻟﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﺎﻧﺪﺑﺮﺍﯾﻢ ﯾﮏ ﭘﻼﮐﺎﺭﺩ ﺑﺨﺮ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﮔﺮﺩﻧﺒﻨﺪ،ﺑﯿﺎﻭﯾﺰﻡ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻧﻢ ...ﻭ ﺭﻭﯾﺶ ﺑﺎ ﺣﺮﻭﻑ ﺩﺭﺷﺖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ :ﻣﻦ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻧﻢﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻧﻢﻣﻦ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻧﻢغاده السمان ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد...ادامه مطلب
ما را در سایت ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : www7 بازدید : 82 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 18:38

عشق اسلحه‌ای است در دستان کسانی که دوستشان داریم به آن‌ها قدرت می‌دهد که زخمی‌مان کنند و تنهایمان بگذارند. غاده السمان ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد...
ما را در سایت ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : www7 بازدید : 78 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 18:38

حسین جنتی :چتر ها در شرشر دلگیر باران می رود بالا فکر من آرام از طول خیابان می رود بالا من تماشا می کنم غمگین و با حسرت خیابان را یک نفر در جان من مست و غزل خوان می رود بالاگشته ام میدان به میدان شهر را هر گوشه دردی هست ارتفاع دردها از پیچ شمیران می رود بالا خواجه در رویای خود از پای بست خانه می گوید ناگهان صدها ترک از نقش ایوان می رود بالادرد من هر چند درد خانه و پوشاک ارزان نیست با بهای سکه در بازار تهران می رود بالا گاه شب ها بعد کار سخت و ارزان خواب می بینم پول خان با چکمه اش از دوش دهقان می رود بالاجوجه های اعتقادم را کجا پنهان کنم ، وقتی شک شبیه گربه از دیوار ایمان می رود بالافکر من آرام از طول خیابان می رود پایینیک نفر در جان من اما غزل خوان می رود بالا ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد...ادامه مطلب
ما را در سایت ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : www7 بازدید : 74 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 18:38

بیا که با سر زلف تو کارها دارمز عشق روی تو در سر خمارها دارم بیا که چون تو بیایی به وقت دیدن توز دیدگان قدمت را نثارها دارم بیا که بی‌رخ گلرنگ و زلف گل بویتشکسته در دل و در دیده خارها دارم بیا که در پ ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد...ادامه مطلب
ما را در سایت ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : www7 بازدید : 169 تاريخ : دوشنبه 13 خرداد 1398 ساعت: 11:24

کرده ام از دستِ ایـن فرهنگ، هنگ!گشته از عشقت دلِ دلتنگ، تنگ بعدِ «شیرین» شد تب «فرهاد»، حاد(این خبر را مرکز امداد، داد !) گفـت در پیشت شبی کفاش فاش:هست گویا معبر خشخاش، خاش! با عبورت می‏ شود جالیز، لی ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد...ادامه مطلب
ما را در سایت ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : www7 بازدید : 214 تاريخ : دوشنبه 13 خرداد 1398 ساعت: 11:24

شاعر بزرگ همروزگار ما، استاد میرزا حسین کریمی مراغه ای در کنار مرثیه های پرشوری که در مصائب اهل بیت علیهم السلام سروده است ،بی هیچ شبهه ای از بزرگ ترین طنزآوران روزگار ما نیز محسوب می شود..اشعار طنزآم ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد...ادامه مطلب
ما را در سایت ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : www7 بازدید : 360 تاريخ : دوشنبه 13 خرداد 1398 ساعت: 11:24

ایرج جنتی عطایی :تو اگر میداستیکه چه زخمی داردکه چه دردی داردخنجر از دست عزیزان خوردناز من خسته نمی پرسیدیآه ای مرد چرا تنهائی ايرج جنتی عطائی  شب آشیان شبزدهچکاوک شکسته پررسیده ام به ناکجامرا به خانه ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد...ادامه مطلب
ما را در سایت ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : www7 بازدید : 189 تاريخ : دوشنبه 13 خرداد 1398 ساعت: 11:24

هوای قریه بارانی استکسی از دور می آیدکسی از منظر گلبوته های نور می آیدصدایش بوی جنگل های باران خورده راداردووقتی گیسوانش رارها در باد می سازددل من سخت می گیرددلم ازغصه می میرد. هوای قریه بارانی ستجمیل ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد...ادامه مطلب
ما را در سایت ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : www7 بازدید : 280 تاريخ : دوشنبه 13 خرداد 1398 ساعت: 11:24

در سرای زندگانی جنگ قدرت - تا به کی این همه تعجیل کردن بهر ذلت تا به کی   با محبت دشمنی نابود و خنثی می شود زندگانی بهر صلح است جنگ و نفرت تا به کی   ما که از اول همه اولاد آدم بوده ایم بعد با شمشیر و ت ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد...ادامه مطلب
ما را در سایت ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : www7 بازدید : 190 تاريخ : جمعه 30 فروردين 1398 ساعت: 11:51

عقل تو حاصل حیات ، عشق تو سر کائنات پیکر خاک خوش بیا ، این سوی عالم جهات زهره و ماه و مشتری از تو رقیب یکدگر از پی یک نگاه تو کشمکش تجلیات در ره دوست جلوه هاست تازه بتازه نوبنو صاحب شو ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد...ادامه مطلب
ما را در سایت ایرج جنتی عطایی / شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : www7 بازدید : 148 تاريخ : جمعه 30 فروردين 1398 ساعت: 11:51